اي بس که جهان جبه‌ي درويش گرفته

شاعر : انوري

از فضله‌ي زنبور برو دوخته‌ام جيباي بس که جهان جبه‌ي درويش گرفته
شمعي که به هر خانه چراغي نهد از غيبواکنون همه شب منتظرم تا بفروزند
امروز درين زشت بود گر کنمش عيبآن روز فلک را چو در آن شکر نگفتم